واحدی نیکبخت: نه دوپینگی‌ام، نه ممنوع الخروج

اين پسره همين است كه هست. با همين جنجال‌هاي روزمره‌اش كه مثل ناهارخوردن و سركشيدن اعتياد گونه يك شيشه فانتاي تگري تبديل به عادت شده است. توي حاشيه نباشد، مي‌ميرد. دق مي‌كند.
او را در رديف آدم‌هايي بايد بچپانيم كه ستاره را مي‌آوردند روي زمين و هر چند وقت يك بار آنقدر به خودشان گند مي‌زنند تا مردم باورشان شود ستاره با همه قر و غمزه‌اش يكي از خودشان است كه بين آسمان و زمين «تيسه» مي‌زند.
يكجور ارضا شدن روحي است. يك جور اقناع‌سازي باحال براي همه بچه‌هاي كوچه. براي همه رضاها، سياوش‌ها، سعيدها، عبدالله‌ها، فرزان‌ها و هان راستي براي همه عليرضا نيكبخت‌واحدي‌ها.
اينكه ستاره بعضي‌وقت‌ها از‌آسمان تالاپي مي‌افتد پايين و گند مي‌زند ما را ياد خودمان مي‌اندازد؛... ما هم اينطوري گند مي‌زنيم. مثل اين پسره نيكبخت؛ تقبيحش مي‌كنيم و حتي چهار تا فحش چارو اداري هم مي‌بنديم به خيكش ولي ته دلمان كيفور مي‌شويم. اينكه ما هم مثل نيكبخت هستيم. حداقل در به لجن كشيدن موقعيتي كه نصيبمان شده و خواهد شد.
به آدمي مي‌ماند كه برود لب پشت‌بام برج بايستد و براي خودش زير پايي بگيرد و با مخ بيايد روي آسفالتي كه 200 متر پايين‌تر وسط زمين خدا پهن شده.
نيكبخت اينطور آدمي است! چند نفر را مي‌شناسيد كه بلد باشند شكمشان را روي جلد ببرند و در نهايت آنرا به اهداف بلندمدت و كوتاه‌مدت فوتبال يك مملكت ربط دهند؟
چند سال پيش مثل آب خوردن آنقدر حاشيه ايجاد كرد و خودش را كوباند به در و ديوار كه آخرش نتوانست به تيم‌ملي راه‌ پيدا كند. جام‌جهاني را مفت از دست داد. خيلي مفت.
... يا جام ملت‌هاي آسيا كه فقط خودش بلد بود آنطور خودزني كند و در نهايت نامي از او در فهرست مسافران بازي‌ها نباشد.
حالا با يك شوي جديد روبه‌رو هستيم. عليرضا نيكبخت واحدي درست در روزهايي كه مي‌توانست براي تيم‌ملي يك سوپرمن باشد گند زد. خراب كرد. به لجن كشيد و تير خلاص را خالي كرد روي شقيقه‌اش.
بعدش هم پي ماجرا را نگرفت. مي‌دانست ماجرا پي او را مي‌گيرد كه گرفت. اگر نيكبخت كه آن روز به هزار و يك دليل فرودگاه را ترك كرد مثل بچه آدم سرش را مي‌انداخت و پايين و قل مي‌خورد بين بقيه، شايد تا مدت‌ها بحث چرايي احضار يك بازيكن به كميته انضباطي براي نيامدن به تيم‌ملي مطرح نمي‌شد. اين نگاه خوشبينانه عين واقعيت است.
مي‌گويند زماني هم كه به فرودگاه رفته روي آخر خط حاشيه ايستاده بود. مي‌گويند پايش روي زمين بند نبود. مي‌گويند...! به جهنم بگذار هر چي مي‌خواهند بگويند.
فوتبال ايران يك ستاره زميني دارد كه اتفاقا به‌خاطر خرابكاري‌هايش بايد تنبيه شود ولي بعد دوباره ما نيكبخت واحدي را داريم. كسي كه حتي دستشويي رفتنش نيز تيتر يك مي‌شود.
بدي داستان آنجاست كه حياط خلوت نيكبخت در و ديوار ندارد. اصلا خودش مي‌رود چهار تا عكاس را هم مي‌آورد تا از حياط خلوتش عكس بگيرند و بعد مي‌ايستد كنار و از آتشي كه به راه انداخته لذت مي‌برد.
گاه اشك مي‌ريزد و گاه مي‌خندد اما در هر دو حالت لذت مي‌برد، اين راز ستاره شدن پسر بچه شيطان ديروز و ستاره امروز است كه گند مي‌زند تا حالش را ببرد.

وحالا گند آخر :
کمیته انضباطی رای خود را در مورد این بازیکن به این شرح صادر کرد:
نیکبخت در صدد توجیه رفتار خود در مورد تمرد از دستور سرمربی تیم ملی و عدم همراهی این تیم برآمد؛ اما توضیح‌ها و ادله وی مورد قبول قرار نگرفته است و براساس مواد ۳۶ و ۳۷ آئین‌نامه انضباطی و همچنین بندهای «ب»، «ج» و «ز» ماده ۳۲ رای وی این چنین صادر می‌شود:
۱- توبیخ کتبی و درج در پرونده
۲- جریمه نقدی به مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال
۳- دو سال محرومیت از همراهی تیم ملی و بازی‌های مرتبط با آن
۴- استرداد کلیه جوایز و وجوه نقدی که از تیم ملی دریافت کرده است.
وی به دلیل چنین رفتاری ۱۲۰ نمره منفی دریافت کرده است که در صورت دریافت ۳۰ نمره منفی دیگر باید در یک رده پائین‌تر(لیگ دسته اول) به فوتبال خود ادامه دهد.
 
در متن بالا از کلمه ی ستاره محض مضاح استفاده شده است .